داستان زن داستان مادرم

داستان زن امروز و زن دیروز داستان افراط و تفریط

داستان از اون ور پشتبوم افتادن
مادرم هنوز خیلی از عقده ای جوونیش توی دلش هست که محیط خشک و بسته ازش گرفت و خواهرم خیلی جا ها دلش برای زن بودنش تنگ میشه
زن های دیروز  خیلیاشون با مردای دیروز هم عقیده بودند و زن رو بدون هیچ نقش اجتماعی میدیدن و یه موجود محصور منزوی مترود محکوم میدونستن
زن های امروز هم که زن رو از زن بودن انداختن و به شدت تلاش میکنن نشون بدن زن همون مرد بوده تا حالا نمیدونستیم و میخوان تمام کار های مرد ها رو انجام بدن و زن بودن خودشون رو از یاد بردن
ولی مشکل همش از اینجاست که ما یادمون رفته خدا دو جور انسان خلق کرد یکیش شد مرد و یکیش شد زن بدون برتری هیچ یک بر دیگری ولی با دنیایی اختلاف و تفاوت
هر یک ساخته شده برای ایفای نقش خودش
اگه دختر های ما یادشون بیاد که اونها به طور طبیعی با پسر ها فرق دارن شاید دیگه دنبال این نباشن که لباس هاشون رو تاجای که میتونن تنگ و کوتاه کنن
اگه پسرای ما یادشون بیاد که دختر نیستن شاید دیگه  دنبال این نباشن که هر روز ابرو هاشون رو درست کنن
 
زن دیروز


منبع

ربنا