از اول داستان

من داستانم داره تموم میشه و زخمام داره خوب میشه ولی هنوز خیلی ها دارن با این داستان ها  واین سایت ها زخم میخورن
اگه من سرم شلوغ نبود حرف واسه گفتن زیاد داشتم حد اقل بها ندازه ی شبایی که از شرم کارام از احساس گناهم از بوی گند روحم گریم گرفته بود
اما چه کنم که روز من فط 24 ساعته
اگه کسی هست که داستانش مثل داستان من باشه و بخواد یه تکونی به خودش و هم دردای خودش بده،حالا وقتشه واینجا جاشه
اگه کسی میخواد به من کمک کنه سه تا کار میتونه بکنه
1-مهمتر از همه این که دعا کنه، نه واسه من واسه همهی جونایسیکه مثل من وقتی ازشون میپرسی قصد ازدواج دارن یا نه از ته دلشون آه میکشن
2-میتونه اگه وبلاگی سایتی یا هر چیز دیگه ای داره من رو لینک کنه با هر اسمی که خواست ولی بهتره از این اسما انتخاب کنه
"داستان بد" داستان من"داستان داستانهای بد"
گمراهی با داستان
تلنگر
یا هر چیز دیگه ای که خودش بخواد
3-اگه قلم گیرا وزبان توانایی داره میتونه نویسنده بشه ومطلب بذاره  البته باید اطلاعات خوب ودلی سوخته داشته باشه ووقتی که خالی باشه

حال این شما این وبلاگ داستان خوب داستان بد که میخوام از حالت شخصی درش بیارم

هل من ناصر من ینصرنی


منبع
نظرات 1 + ارسال نظر
یاالاثارات الحسین چهارشنبه 22 دی‌ماه سال 1389 ساعت 11:52 ق.ظ

احسن.خداخیرت بده

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد